یک دوست خوب میتواند نقش یک بازوی کاری، عاطفی، اخلاقی، اجتماعی و دینی را به خوبی ایفا کند. این مطلب واضح است که اثرپذیری از ناحیه رفیق، بسیار عمیقتر و سریعتر از ناحیه خانواده است. این مساله خصوصا درباره نوجوانان و جوانان از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و اثرپذیری، در این دو قشر، پررنگ تر جلوه میکند.
اگرچه انتخاب دوست، مساله ای نیست که منحصر به یک سن و یا گروه خاصی باشد، ولی اهمیت مساله از آنجا شروع میشود که قدرت تشخیص و تعقل هر شخصی از یک سن خاص شروع شده و از یک زمان مشخص است که مسیر انحرافی و اشتباه را از راه درست تشخیص می دهد.
لذا انتخاب یک دوست خوب، میتواند شخص را به یک فرجام خطرناک رهنمون کند البته اگر رفیق او نااهل باشد. و یا او را به اوج انسانیت برساند اگر دوستی پاک و وارسته داشته باشد.
حال سوال اینجاست که چگونه باید دوست خود را انتخاب کنیم. شاخصهها و ملاکهای یک دوست که بتواند دوستی خود را نگه دارد و صداقت خود را نشان دهد، چیست؟ در این نوشتار، به بررسی این موضوع از دیدگاه روایی خواهیم پرداخت. پس با ما همراه باشید.
شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ـ علیه السلام ـ قَالَ لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَیْءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلَایَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَات» (1)
فى الکافى، عن الصّادق (علیهالسّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت مرزهایى دارد که اگر این خطوط اصلى و این مرزها وجود داشت، صداقتى که آثار فراوان شرعى و برادرى شرعى بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه. «فمن کانت فیه هذه الحدود او شىء منها فانسبه الى الصّداقة». حالا اگر همه حدود هم نبود، بعضى از این خطوط و مرزها باید باشد تا صداقت صدق کند.
«و من لم یکن فیه شىء منها فلا تنسبه الى شىء من الصّداقة فأوّلها ان تکون سریرته و علانیته لک واحدة». اول این است که ظاهر و باطنش با تو یکسان باشد. اینجور نباشد که در ظاهر اظهار دوستى کند، [اما] در باطن با تو دشمن باشد؛ یا اینکه دوست نباشد حداقل خیر تو را نخواهد. این اولین شرط صداقت است.
«و الثّانیة ان یرى زینک زینه و شینک شینه»؛ [دوم اینکه] آنچه را که زینت توست، زینت خود بداند؛ آنچه عیب توست، عیب خود بداند. اگر شما به مقام علمى دست پیدا میکنید، یا یک کار برجستهاى میکنید که زینت براى شماست، این را براى خودش زینت بداند. اگر خداى نکرده چیزى در شما هست، صفتى، کارى، عملى که موجب عیب شماست، این را عیب خودش بداند؛ که طبعاً آثارى بر این مترتب است: سعى میکند برطرف کند، سعى میکند آن را پنهان کند. اینجور نباشد که منتظر بماند تا شما یک لغزشى پیدا کنید، خوشحال بشود از این لغزش. صداقت این نیست.
«و الثّالثة ان لاتغیّره علیک ولایة و لا مال»؛ [سوم اینکه] اگر به یک قدرتى، حکومتى، ریاستى دست پیدا کرد، یا به یک مالى دست پیدا کرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغییر نکند. بعضىها اینجورىاند دیگر؛ با آدم رفیقند، به مجرد اینکه به یک مال و منالى، پولى، زندگىاى، چیزى میرسند، آدم مىبیند اصلا نمیشناسند آدم را. اصلا نمیشناسد، کأنّه نمیشناسد آدم را؛ از این قبیل هم دیدهایم آدمهایی را. اینجور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نکند، وضعش را با تو [عوض نکند].
«و الرّابعة ان لا یمنعک شیئا تناله مقدرته»؛ [چهارم اینکه] هر کار از دستش برمىآید، از تو دریغ نکند. خدمتى میتواند بکند، کمکى، وساطتى، توصیهاى، هر کار می تواند براى تو بکند و خیرى به تو برساند؛ از این امتناع نکند.
«و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النّکبات»؛ [پنجم اینکه] در نکبتها و رویگردانیهاى دنیا تو را رها نکند. [اگر] به یک مشکلى دچار شدى، [به یک] بیمارىاى دچار شدى، سختىاى پیدا کردى؛ انواع و اقسام سختىهای دیگر - حالا در زمان ما ملاحظه میکنید؛ سختىهاى سیاسى و سختىهاى اقتصادى و حیثیتى و همه چیز هست دیگر؛ انواعش را داریم مىبینیم که در گذشته در دورانهایى اینها را نمیدیدیم؛ لیکن حالا جلوى چشم ماست؛ امتحانها فراوان است - [در] اینطور موارد تو را رها نکند؛ کمک کند.
پی نوشت:
شافی، ص 651
برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، پایگاه ابنا