وضغیت وبلاگ ما؟

آمار مطالب

کل مطالب : 548
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 944
باردید دیروز : 1068
بازدید هفته : 2730
بازدید ماه : 6860
بازدید سال : 205075
بازدید کلی : 547979

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مثل باران باشیم و آدرس mobinir.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نویسنده : BARANE313
تاریخ : یک شنبه 1 شهريور 1394
نظرات

از حرم اومده بودم بیرون و داشتم تو خیابون های اطراف حرم قدم می زدم. یک دفعه متوجه شدم یکی از اون طرف خیابون داره صدام میزنه. اولش با خودم گفتم اشتباه فکر میکنی، حتماً منظورش با یکی دیگست آخه تو این شهر غریب کی تورو میشناسه؟ اما دیدم اومد سمت من و بامن احوال پرسی کرد.

متعجب مونده بودم. گفتم : ببخشید شما؟ بجا نیاوردم. گفت : من دوسال پیش نیروی آموزشی شما تو پادگان بودم. خندم گرفت و تو دلم گفتم ببین چقدر تابلویی که از دوسال پیش طرف چهرتو بیاد داره. بعد بهش گفتم اینجا چیکار میکنی؟

مأمور امام رضا علیه السلام

جواب داد : اومده بودم زیارت و بعد رفتم تو بازار که کیف پولم و موبایلم رو زدن. مونده بودم تو این شهر غریب چیکار کنم و به کی رو بزنم که دست به دامن امام رضا شدم. آقاهم شمارو جلوی راهم قرار داد.

سکوت کردم. بغض گلوم رو گرفت. تا چند دقیقه قبل با خودم میگفتم این همه اومدی حرم چرا آقا عنایتی بهت نکرد؟ اما حالا آقا منو مأمور کرده بود تا مشکل یکی از زائرانش رو بر طرف کنم. یعنی عنایت ازین بالاتر که بشممأمور امام رضا (ع)؟

راستی شماهم تابحال مأمور اهل بیت شدین؟



تعداد بازدید از این مطلب: 985
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید برد عشق را زیر باران باید پیدا کرد زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است رخت ها را بکنیم آب در یک قدمی است ... سهراب سپهری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود